فصل سوم: انقلاب اسلامی، گسست یا تداوم در فهم روحانیت از تجدد
نویسنده، این بخش را نیز در سه گفتار پی ریزی کرده است.
گفتار اول: روند نوگرایی در حوز? علمی? قم
در سال 1357 انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید و روحانیت با تأسیس دولتی دینی در ایران، امکان های جدیدی به روی خود گشود و به خود فهمی و دگر فهمی وسیعی دست یافت. موقعیت جدید، نیازمند اصلاحات ریشه ای و فراگیر بود، در حالی که اندیشه ها و مفاهیم در اختیار روحانیت کفاف پاسخ گفتن به آن ها را نمی داد.
1 ـ حوز? علمی? قم و نوگرایی دینی
نوگرایی در حوز? علمی? قم، حاشیه ای بر متن است که از دهه هفتاد به این سو، وسعت بیشتری یافته است. نوگرایان، برخاسته از طبقات متوسط شهری و خواهان نقد منظوم? معرفتی سنت گرایان قم هستند.
پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیت و علوم دینی را بر جایی برتر و مقدس نشاند. حوزه به دلیل تربیت افراد موفقی مثل امام خمینی، مطهری، بهشتی و طالقانی که از رهبران و کارگزاران انقلاب به حساب می آمدند، بر دانشگاه، مقدم و علوم سنتی بر معارف غربی، اولویت یافت، همین امر سبب شد تا نسلی که عمدتاً تحصیلات جدید داشت و از طبقات متوسط شهری به حساب می آمدند علاقه مند به تجرب? زیستن در حوزه ها شوند.
2 ـ حوز? علمیه و مطبوعات مدرن
مطبوعات، ابزار نوینی است که روحانیت متأخر از روشنفکری، به اهمیت آن در تعیین رفتار عمومی پی برده است. پیش از این، روحانیت فقط با منبر و از طریق مسجد و حسینیه با مردم سخن می گفت. در عصر انقلاب مشروطه، روحانیت نیز به اهمیت رسانه های همگانی در بسیاری از شؤون و ابعاد اجتماعی، پی برد و آن را در خدمت اهداف خود به کار گرفت. با این همه، روحانیت قم، حدود یکصد سال پس از ظهور نخستین نشریه در ایران، در سال 1215 وارد عرص? نشریه نگاری شد و نخستین نشری? خود را در سال 1302 منتشر ساخت. اما آنچه در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در عرص? نشریه نگاری روحانیت، اتفاق افتاد چیزی فراتر از انتظار است. بیشترین مجلات حوزوی وابسته به نهادهای پژوهشی آنند که شمار آن ها به 185 عدد می رسد. به عقید? مؤلف شاید بتوان گفت متجددترین بخش حوز? علمی? قم، بخش مطبوعات آن است.
3 ـ اصلاحات ساختاری در حوز? علمی? قم
حوز? علمی? قم متأثر از شرایط پس از انقلاب، به تدریج از الگوی اداری سنتی خود فاصله گرفت و به ناگزیر دست به اصلاحاتی در ساختار اداری و آموزشی خود زد.
4 ـ حوز? علمیه و برابری زنان
حضور زنان در حوز? علمی? قم به طور عمده، ناشی از تحولات اجتماعی پس از انقلاب است. جامعة الزهرا بزرگترین مدرسه ای است که به آموزش دینی زنان، اعم از ایرانی و غیر ایرانی میپردازد.
5 ـ حوز? علمیه و ظهور دانشگاه های مدرن
فلسفه و سابق? تأسیس چنین مراکزی در قم به دور? انقلاب فرهنگی باز می گردد. در آن دوران برخی معتقد بودند، علوم حوزوی برای رفع نیازهای اجتماعی و حکومتی امروز کفایت نمیکند و آشنایی با پاره ای از روش ها و علوم جدید نیز برای آن، ضرورت دارد.
آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله مهدوی کنی، آیت الله امامی کاشانی از جمله افراد این گروهند که به ترتیب دانشگاه دار العلم مفید، دانشگاه امام صادق (ع) و مدرسه عالی شهید مطهری را تأسیس کردند. بعدها به همین منظور، مؤسس? آموزشی و پژوهشی امام خمینی، توسط آیت الله مصباح؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، توسط شورایی از فضلای قم؛ و دانشگاه باقر العلوم (ع) توسط دفتر تبلیغات اسلامی، راه اندازی شدند.
6 ـ کامپیوتر و ظهور بیوت مجازی
کامپیوتر و طبعاً بهره مندی از ظرفیت های اینترنت، روحانیت را با جهانی متفاوت آشنا کرده است. پدید? کامپیوتر با حمایت های رهبر معظم انقلاب اسلامی، وارد حوزه شد. ایشان در سال های نخست رهبری، شماری از طلاب جوان را که تحصیلات دانشگاهی نیز داشتند، مأمور تشکیل مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی کرد.
گفتار دوم: روحانیت و هم نهاد گرایان اسلام و مدرنیته
نویسنده معتقد است، از میان روحانیون بسیاری که در دور? جدید دربار? کلیت غرب به تأمل پرداختند، امام خمینی - از لحاظ نقش و جایگاهش در پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی - در محور آن تأملات قرار دارد.
امام خمینی، شخصیتی دوران ساز است که اندیشه اش در گذر زمان و متناسب با الزامات عمل، دچار تحول شد.
فهم و روایت امام خمینی، تمایز چندانی از فهم کلیت حوزه نداشت و او نیز همانند دیگران از مسیر زبان روشنفکران سکولار با غرب هم افق شده بود.
گفتار سوم: آیت الله مصباح، شورشی محافظت گرایانه علیه غرب
آیت الله مصباح که از نظر نظام مندی و یکپارچگی دستگاه فکری اش، برتری قابل توجهی بر دیگر محافظت گرایان دینی در حوز? علمی? قم دارد، از جایگاه مهمی در میان نیروهای مذهبی و فراتر از حوز? علمی? قم برخوردار است.
آیت الله مصباح با تأکید بر این که ما دنبال همان قرائت 1400 سال? علما از اسلام هستیم و تنها از میان قرائت های موجود، آن را برمی گزینیم، خواهان بسط همان قرائت در مجموعه دارالاسلام و ایجاد نوعی مغایرت با جهان جدید یا دارالکفر است. از نظر ایشان، «هر چه غیر اسلام است، الحادی و کفر است».
آیت الله مصباح همواره در مواجهه با فرهنگ متفاوت با اسلام، اصل را بر جدایی و تفارق میگذارد و راهی به سوی دیالوگ بین اسلام و غرب نمی گشاید.
ایشان با تأکید بر این مطلب که «ما خود را حق و دیگران را باطل می دانیم» عملاً با مدرنیته هم افق نمی شود. با این همه به دلیل واقع بودگیش در دنیای جدید، پاره ای از استلزامات مادی و تکنولوژیک غرب را پذیرفته و در ساحت نظر می کوشد بین روح، روش و تکنولوژی مدرنیته تمایز بیافریند. به عقید? مؤلف، غرب در نظر آیت الله مصباح، «غرب جغرافیایی نیست، بلکه مراد فرهنگ جوامعی است که در جهت ارزش های غیر الهی گام برمی دارد». این ارزش ها که خصلتی غیر اصیل و اعتباری دارند به فرهنگ غرب، صبغه ای الحادی بخشیده و به علت جایگزین کردن انسان به جای خدا، مبتلا به کفر شده است.
آیت الله مصباح در مقام غیریت سازی با عناصر فرهنگی مدرنیته یعنی، اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم، به ترتیب، خدا محوری، اصالت دین با محوریت ولایت فقیه، و محدود بودن انسان در دایر? اطاعت از خدا را می نشاند.
فصل چهارم: چالش مدرنیته و بازگشت به سنت
مؤلف این بخش را تحت سه گفتار بحث کرده است.
گفتار اول: روحانیت و اسلام ناب سنتی
1 ـ اصول حاکم بر تفکر سنتی ها:
مؤلف معتقد است، علی رغم تفاوت و تنوعی که در جریان سنتی ها وجود دارد، اصول سهگانهای، تفکر آن ها را هدایت می کند و بدین گونه آنان را از نواندیشان حوزه جدا می سازد:
الف ـ اولویت و اقتدار سنت؛
ب ـ اصالت جغرافیای عصر معصومین (ع)؛
ج ـ اصالت تعیّنات تاریخی.
مؤلف در ادامه، به بررسی افکار برخی از علمای سنتی می پردازد که عبارتند از: آیت الله سید محمود موسوی ده سرخی؛ آیت الله رستگاری جویباری؛ آیت الله محمد تقی صدیقین اصفهانی؛ و آیت الله سید تقی طباطبایی قمی.
گفتار دوم: مهدی نصیری و بازگشت به گذشته
مهدی نصیری، منشأ بسیاری از گرفتاری های نظری عملی پس از انقلاب اسلامی را در تن دادن به مشهورات و استحسانات مدرن می دانست. او در پی بازسازی تفکری در درون سنت اسلامی می گشت که قبلاً بنیان های نظری آن را در آرای دکتر داوری و شهید آوینی یافته بود. در واقع، او نشناختن جریان باطل و ضلالت، یعنی مدرنیته را عاملی مهم در مسائل کنونی ما می دانست که خود حجابی در قبال فهم حقیقت قرآن و عترت، و رجوع به آن شده بود.
نصیری در پاسخ به این پرسش که غرب چیست؟ متأثر از دکتر رضا داوری، می کوشد تا ایدههای احمد فردید را به صورتی آشفته با اندیشه های سنتی در حوز? علمی? قم، پیوند زد. دغدغ? اصلی نصیری آن است که جوهر غرب به ویژه مدرنیته را عریان سازد و راهی نظری برای برون رفت از ارتداد زمانی یعنی مدرنیته بیابد.
گفتار سوم: فرهنگستان علوم اسلامی، شورشی فلسفی علیه مدرنیته
مؤلف بر این عقیده است که شاید فرهنگستان علوم اسلامی از معدود جریان های فکری ـ سیاسی درون حوز? علمی? قم باشد که علاوه بر نفی کلیت مدرنیته، می کوشد بدیلی برای آن طراحی نماید. مدرنیته از نظر فرهنگستان همانند آفرینش شجر? ممنوعه، وجود ابلیس و سایر پدیده های شر، نوعی امتحان الهی است که بر مدار ولایت خداوند نمی چرخد و بزرگ ترین ارتداد عصر غیبت به حساب می آید.
منظوم? فکری فرهنگستان بر پیش فرض های خاصی از انسان، جامعه، تاریخ و فلسفه، تکیه دارد که فهم آنان از سایر جریان های حوزه را متمایز می سازد. این پیش فرض ها که عمدتاً خصلت فرا فقهی دارند، عبارتند از:
الف: هیچ امری در این عالم رخ نمی دهد مگر این که در آخرت مورد سؤال قرار می گیرد؛
ب: سعادت و شقاوت در آخرت را نمی توان به امور جزئی تقلیل داد؛
ج: هرآنچه از ولایت خداوند خارج است به عنوان یک امر برون دینی محسوب می شود؛
د: دین باید قبل از ظهور حضرت حجت (عج)، حجیت را بر مردم تمام کند؛
هـ : احراز حجیت، نیازمند روش حجیت نوینی است تا استنباط قاعده مند به دین را به عرص? مباحث حکومتی و مسائل توسعه بکشاند.
از منظر فرهنگستان، انقلاب اسلامی، پیش از آن که به نهضتی علیه استبداد و استعمار تقلیل یابد، حرکتی از لایه های باطنی و عمیق جامعه جهانی علیه تمدن مادی غرب است.
از منظر فرهنگستان، «تجدد یک مجموعه به هم پیوسته است که از یک ریشه آب می خورد، نه می توان آن را تجزیه کرد و نه می توان آن را دینی نمود. اسلامی کردن مدرنیته، تخیلی بیش نیست». آزادی های مدنی در غرب که برای روشن فکران ایرانی جاذبه دارد چیزی جز بردگی مدرن و بردگی نرم افزاری جدید که بسیار پیچیده تر از بردگی قدیم است، نیست. در واقع فرهنگستانی ها همانند پست مدرن ها، رویکردی نقادانه به غرب دارند اما با این تفاوت که اولاً گرایش خود را نقدی در درون موحدان و از منظری با تکیه بر مفاهیم انبیا می دانند و ثانیاً در وجه ایجابی، در صدد ارائ? الگوی تمدن اسلامی به عنوان بدیل تجددند.